قاعده تعذر وفا به مدلول عقد (فقه)یکی از قواعد فقهی که مورد بحث می باشد قاعده تعذر وفا به مدلول عقد است. ۱ - توضیح قاعدهبه موجب این قاعده که در متون فقهی به شکل قاعدۀ «بطلان کل عقد بتعذر الوفاء بمضمونه» بیان میشود، هر عقدی که وفا به مضمون آن متعذر باشد، باطل است. مطابق این قاعده، وقتی متعاقدین و متعاملین پس از انعقاد عقدی، به سببی نتوانند به مفاد آن وفا کنند، آن عقد به علت تعذر و عدم امکان وفا به عهد باطل میشود. برای مثال، وفای به عهد در عقد بیعی که در آن تعهد شود، عین معین متعلق به یکی از طرفین، در ازای ثمن معلومی که در مذاکرات مربوط به عقد مشخص شده است، ملک خریدار شود و ثمن مذکور نیز در ملک صاحب عین ( فروشنده ) داخل شود، عبارت از این است که صاحب عین، آن عین را به مالک ثمن تسلیم سازد و مالک ثمن نیز آن را به عوض مبیع ، به بایع که مالک مبیع است، تسلیم کند. هرگاه نتوان به مدلول تعهد و عقد عمل کرد، یعنی تعذر دائم رخ دهد، به طوری که امکان اجرای مفاد تعهد غیر ممکن شود، معامله لغو است و چنین معاملهای نزد عقلا باطل محسوب میشود، اعم از آنکه تعذر مربوط به یکی از طرفین باشد یا به هر دو طرف معامله. ۲ - مفاد قاعدهمفاد این قاعده، به معامله خاصی اختصاص ندارد و در همه عقود و معاملات جاری است. برای مثال، در اجارۀ اشیا که مفاد عقد، تملیک منفعت مورد اجاره به عوض معلوم است و به موجب عقد هر یک از موجر و مستاجر به مفاد آن ملتزم میشوند، هرگاه وفای هر یک از طرفین یا یکی از آنها به مفاد معامله متعذر و ناممکن شود، به استناد این قاعده، اجاره فاسد و باطل است؛ خواه تعذر وفا به مضمون عقد، به علت تلف یکی از عوضین باشد، خواه به دلیل تلف هر دو عوض معامله و یا به هر علت دیگر. در سایر عقود و معاملات، حتی عقود اذنی مثل وکالت نیز وضع به همین نحو است. پس چنانچه شخصی به دیگری در فروش یا خرید مالی و یا سایر تصرفات، وکالت بدهد، و مال موضوع وکالت تلف شود، عقد وکالت به دلیل تعذر وفا به مضمون آن باطل میشود. به همین ترتیب، اگر در عقد ودیعه ، ودعی از حفظ چیزی که نزد وی به ودیعه گذاشته شده است عاجز شود، عقد باطل و رد مال به صاحبش واجب خواهد شد؛ زیرا در همه این موارد، وفا به مضمون معامله متعذر است و این تعذر، دائم و غیر قابل دفع است، اعم از آنکه به هر دو طرف عقد مربوط باشد و یا به یکی از آنها. ۳ - مفهوم وفا به مدلول عقدمقصود از «وفا به مدلول عقد» عمل کردن به تعهدی است که در اثر وقوع عقد صحیح میان طرفین، بر عهده هر یک قرار گرفته است. چنان که در عقد بیع، پس از انعقاد عقد، بایع و مشتری با تسلیم مبیع و ثمن به یکدیگر- به نحوی که در عقد مندرج است- به مفاد آن عمل میکنند. بدیهی است که صرف تسلیم موضوع عقد، همیشه با وفا به مدلول عقد ملازمه ندارد و نمیتوان گفت که با تسلیم عین موضوع تعهد به طرف دیگر عقد، به مفاد عقد نیز وفا شده است؛ زیرا ممکن است اجرای عقد به دلایل دیگری متعذر شود. در این صورت هر چند طرف قرارداد به تعهد خود مبنی بر تسلیم عین موضوع قرارداد عمل کرده است، عقد هنوز به طور کامل اجرا شده محسوب نمیشود. برای نمونه، هنگامی که موجر، عین مستاجره را در اختیار مستاجر قرار میدهد، ولی امکان بهره برداری از آن به علل دیگری غیر ممکن است، نمیتوان تعهد موضوع عقد اجاره را اجرا شده و مورد را مصداق وفا به مضمون عقد دانست. آنچه گفتیم به این معنی نیست که تسلیم مبیع هیچ گاه به تنهایی مصداق وفا به عقد نیست، بلکه منظور این است که در پارهای از عقود و قراردادها که ماهیتشان تملیک یا اباحۀ منفعت مال است و تحقق آنها با تسلیم عین ملازمه دارد، وفا به مدلول عقد، به صرف تسلیم حاصل نمیشود، بلکه باید امکان استفاده از منفعت نیز فراهم باشد وگرنه در بعضی عقود، مانند بیع، تسلیم عوضین از مصادیق بارز « اجرای عقد » یا «وفا به مضمون عقد» است. ۴ - پانویس
۵ - منبعقواعد فقه،ج ۲،ص ۱۳۲،برگرفته از مقاله«قاعده تعذر وفا به مدلول عقد» |